و سکوتم امشب
طرحِ ناقصی ست
از زلالِ معنویاتت , مادرِ سادات !
امشب تیرِ خلاص است ,
به قلبِ مایی که با ادّعایی تنها
دوست داشتنت را آنقدر بلـــــــــــــند تکرار کرده ا یــــــم
تا گوشِ عالم و آدم , کَر شود . . .
تو را کُجای این کرانه ی بی نهایت جستجو توانم کرد, بی بیِ دو عالم؟!
تو ما را
دل هایِ شکسته مان را
و گاه گاه
دست هایِ بسته مان را دریاب !
روسیاهم ,
اما
شما دریاب دلمان را , بانو . . . (!)
(بی نشان)
اندوه ,نوشت :
+ پرنده ای رویا می دید , تویِ دست هایِ تو خوابیده است !
+ مثل غریبی تمامِ عمر , هرکه را دوست داشتم . . . بدرقه کردم !
+ بی مادر شدن سخت است ! . . . اما پدرِِ کودکان را آرام کنیم , یا کودکانتان را . . ., بانو ؟!
+ از امشب ,چاه رستگار می شود به هُرمِ نفس هایِ مولای غریب . . . رسمتان نبود رفتن بانو . . . نبود !
+ محسنم ; صدایِ خنده هایِ کودکانه ات را نشنیده ام هنوز , نگو که تو هم مسافری بابا !؟!؟!
برایِ مولایم :
چاه هم از ما لیاقتش بیشتر بود
که صدایتان را بشنود,
هم پایه ی اشک هایتان
ماه را به سوگ بنشاند,
و من هنوز ندانم شیعه بودن یعنی چه ؟!
ای وای و صد وای به تو کوثر , وای بر حال و روزَت . . .!
پـــــــــیــــــــــوندم :
می دانم ;
آنجا که تو هستی هم غوغایی برپاست امشب!
ماه بانو , تو نزدیکتری به خوبان
عرضِ تسلیتمان را می رسانی به مولا؟!
پ.ن :
آقایِ غایبم ....... تسلیت می گوید این بنده ی سراپا تقصیر (!)
نظرات شما عزیزان: